محمد پرهاممحمد پرهام، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

پسرم محمد پرهام

تعطیلی تابستانی

چون پسرم محمد پرهام ان شاء اله مهر ماه می خواد بره پیش دبستانی و هر روز هم مهد کودک می رفت برای همین از اول شهریور تا آخر شهریور هر دومون تو مرخصی هستیم و من نمی رم سر کار و پسرم هم تو خونه است و خیلی خوش می گذره امیدوارم به سلامتی مهر ماه بره سر کلاس پیش دبستانی ان شاء اله  
17 شهريور 1393

23 خرداد در بابلسر کنار دریا

پنج شنبه 23 خرداد پرهام از خواب بیدار شد و چون ویلا رو به دریا بود تا دریا را دید خیلی ذوق کرد و گفت مامان آب زیاد اونجاست قبلا که دریا رفته بودیم پرهام کوچک بود و یادش نبود سریع لباساشو عوض کردم و دوید رفت به سمت دریا ولی پرهام اصلا هیچ ترسی نداشت و خیلی جلو رفت من تمام مدت نگران بودم رضا رفت صبحانه گرفت و آمدیم توی آلاچیق کنار دریا صبحانه خوردیم خیلی خوش گذشت پرهام هم در حین بازی صبحانه اش را خرد   این هم  یک عکس صبحانه  
26 شهريور 1392

تولد محمد پرهام

هیجدهم  تیر تولد محمد پرهام عزیزم بابا رضا یک کیک خرید و آمد ولی جشن نگرفتیم ان شاءالله سال دیگه جبران می کنم براش محمد پرهام دو تا مهمان داشت یکی نگین خانم یکی هم محمد امین شمع فوت کردند و کمی با هم بازی کردند           عکس های تولد محمد پرهام       ...
24 شهريور 1392

سوغاتی مکه

محمد پرهام همان شب از خاله زهرا یک بلوز و یک قطار سوغاتی گرفت فردا اون روز محمد پرهام قطارش را راه انداخت و خیلی خوشحال بود   عکس محمد پرهام با قطارش               مرسی خاله زهرا   ...
24 شهريور 1392

برگشت مامانی از مکه

 خرداد مامانی و بابا حاجی و دایی محمد (دایی محمد پرهام ) با خانواده خواهرم از مکه آمدند   ما هم خانه خواهرم برای استقبال و آماده کردن وسایل موندیم   ائده و مبینا دختر خاله های محمد پرهام از مکه آمدند و نگین دختر خاله دیگه محمد پرهام با خاله زهره رفتن فرودگاه من و محمد پرهام اسفند و گل و بنر را آمده کردیم تا بیاین محمد پرهام خیلی بهم کمک کرد   این عکس محمد پرهام که در حال انتظار است     این عکس مبینا  و مائده و نگین     این هم عکس تک مبینا خانم     ...
24 شهريور 1392

کنار دریا بعد از ظهر

بعد از ناهار امدیم ویلا استراحت کنیم اما محمد پرهام گریه می کرد بریم دریا ما هم رفتیم کنار دریا محمد پرهام با باباش بازی کرد من هم کمی کنار دریا استراحت کردیم پرهام آنقدر بازی کرد که حالش بد شد و دیگه امدیم ویلا تا یک ساعتی استراحت کردیم و دم غروب رفتیم کنار دریا   عکس های کنار دریا محمد پرهامواقعا بازی کنار دریا برای بچه ها خیلی خیلی جالبه               ...
24 شهريور 1392

کنار دریا غروب

غروب کنار دریا بودیم تا آخر شب محمد پرهام بلال خورد و کامیون خرید و با سطل و کامیونش ماسه بازی کرد تا ساعت 12 کنار دریا بودیم و چند تا جوان جنوبی بندری می زدند و خیلی قشنگ می خوندند خیلی خوش گذشت جاتون خالی  
24 شهريور 1392

برگشت به تهران

ساعت 12.5 شب از کنار دریا آمدیم ویلا و ساعت یک خوابیدیم و ساعت 3.5 صبح به سمت تهران حرکت کردیم چون رضا براش کار پیش آمد و باید برمی گشتیم تا شنبه بتونه بره سره کارش خسته بودیم  اما با کمک هم ساعت 7 رسیدیم تهران محمد پرهام هم کل راه را خواب بود البته جمعه هم تا شب خواب بود و خیلی خیلی خودش را خسته کرده بود. مسافرت 24 ساعته ای بود اما خدا را شکر که خوب بود و به سلامت بر گشتیم .    
24 شهريور 1392

گردش در ویلا

نزدیکهای ظهر رفتیم تو محوطه ویلا یک گشتی زدیم و محمد پرهام کمی بازی کرد و چند تا عکس گرفتیم بعد ناهار رفتیم رستوران میزبان در بابلسر که غذاش حرف نداره وبرگشتیم ویلا   عکسهای توی ویلا     ...
24 شهريور 1392